[بند اول – Strophe 1]
من فکر میکردم بزرگ شدن آسونه، اما بزرگسالی سخته
من اغلب همون اشتباهارو تکرار میکنم، بهندرت ازشون درس گرفتم
آدمای اشتباهی رو میبوسم، هزار بار دلم میشکنه
و خیلی بیش از حد دوست دارم سرخوش باشم، خیلی بیش از حد
اونقدر توی آینه نگاه میکنم تا یه چیزی بهم بد بیاد
واژههایی مثل «کلاژن» و «فیلر» رو سرچ میکنم و بعد از اون از اینکه از خودم بدم میاد، متنفر میشم
میترسم چیزی رو از دست بدم، توی شب دنبال آرامش میگردم
و شاید یه کم زیاد از خودم میپرسم تو الان داری چیکار میکنی
[کورس – Refrain]
من از دل این دنیای بزرگ و ناشناخته با تردید میگذرم
تازه اول راه زندگیام، هنوز خیلی وارد نیستم
برای اولین باره که دارم زندگی میکنم
برای اولین بار
[بند دوم – Strophe 2]
خیلی بیش از حد درباره چیزایی فکر میکنم که اصلاً وجود ندارن
به ستارهها دست دراز میکنم، و اگه بهشون برسم، اسمش رو میذارم خوششانسی
دوستامو دوست دارم، ولی هیچوقت جوابشونو نمیدم
و وقت خیلی کمی دارم، واقعاً خیلی کمه
مامانم میگه فکر میکنه الان دیگه میدونم دنیا چطور کار میکنه
اما هنوزم وقتی دلم میگیره اول از همه به اون زنگ میزنم
از تنها بودن میترسم، وسط دهه بیست سالگی، ساعت حدوداً ۳:۳۰ صبح
و نمیتونم فراموشت کنم – امشب میای پیشم؟
[کورس – Refrain]
من از دل این دنیای بزرگ و ناشناخته با تردید میگذرم
تازه اول راه زندگیام، هنوز خیلی وارد نیستم
برای اولین باره که دارم زندگی میکنم
برای اولین بار
[بریدج – Bridge]
تا حالا اینجا نبودم، تازه دارم شروع میکنم
امیدوارم یه روز بفهمم چطوری باید این راه رو رفت
من از دل این دنیای بزرگ و ناشناخته با تردید میگذرم
تازه اول راه زندگیام، هنوز خیلی وارد نیستم
برای اولین بار
[پایان – Outro]
اوه…