تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور از چشم تو و چشم تو و حجره فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی
ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار هشدار که آرامش ما را نخراشی