یارا جانا ای دلم
عاشقان مستند و ما دیوانه ایم
عارفان شمعندو ما پروانه ایم
ای دوست
چون ندارم چون ندارم با خلایق الفتی
خلق پندارند خلق پندارند ما دیوانه ایم
ما به ابره خویشتن بی گانه ایم لاجرم
لاجرم دردی کش می خانه ایم
عزیزه من دوست
در ازل دادند چون جام الست
در ازل دادند چون جام الست
تا ابد ما مسته آن پیمانه ایم
تا ابد ما مسته آن پیمانه ایم
ظاهر سستی ما را خود مبین
در شکست نفسه خود مردانه ایم
کس نگردد کس نگردد واقف اسراره ما
کس نگردد کس نگردد واقف اسراره ما
زانکه هم چون گنج در ویرانه ایم
شمس تبریزی شمس تبریزی
چه دانی سر بسته ی بسته ی
که ان جانانه ای